عارف رحمانی، عضو پیشین پارلمان افغانستان، در نوشتهای تازه با اشاره به رویدادهای تاریخی کشور تأکید کرده است که تلاش برای تحریف تاریخ و انکار جنایتها، آسیب جدی به حافظه جمعی وارد میکند و زمینه تداوم خشونت را در آینده فراهم میسازد.
رحمانی با مقایسه نسلکشی هزارهها در دوران عبدالرحمن خان (۱۸۹۱–۱۸۹۳ میلادی) و فاجعه افشار در سال ۱۳۷۱ خورشیدی گفت که هر دو رویداد، با وجود تفاوتهای زمانی و بستر سیاسی، دارای اشتراکات مهمی چون سازمانیافتگی، انگیزههای هویتی و هدف قراردادن غیرنظامیان هستند. به گفته او، این حوادث در حافظه جمعی هزارهها بهعنوان نمادی از «تداوم ساختاری خشونت» باقی مانده است.
وی در بخشی از یادداشت خود اظهارات اخیر حفیظ منصور، عضو رهبری جبهه مقاومت ملی را نمونهای از «انکار تاریخ» توصیف کرد. منصور پیشتر گفته بود: «وقتی حادثه افشار را که در برابر چشم ما اتفاق افتاد، برخی با جعل و دروغ شاخ و برگ داده و آن را قتلعام نامیدند، همین امر مرا به شک انداخته که مبادا روایت قتلعام هزارهها در زمان عبدالرحمن خان هم ساخته و پرداخته جعلکاران باشد.»
رحمانی این سخنان را «خشونت ثانویه علیه قربانیان» خواند و تأکید کرد که چنین رویکردی مانع دادخواهی، عدالت و بازسازی اعتماد اجتماعی میشود. او هشدار داد که سیاست تحریف تاریخ، نهتنها زخمهای گذشته را ترمیم نمیکند، بلکه امکان بازتولید چرخه خشونت و تبعیض در آینده را تقویت مینماید.
این عضو پیشین پارلمان، راه برونرفت از این وضعیت را اجرای عدالت انتقالی دانست و چهار رکن اساسی آن را چنین برشمرد: حقیقتیابی و مستندسازی وقایع، پاسخگویی ملی و بینالمللی عاملان، جبران خسارت قربانیان و اصلاحات نهادی برای جلوگیری از بازتولید خشونت.
رحمانی در پایان نوشت: «از عبدالرحمن تا افشار، تاریخ افغانستان گواه چرخه تکرارشونده خشونت، تبعیض و انکار است. تنها با پذیرش حقیقت و پاسخگویی عاملان میتوان آیندهای بدون تکرار فاجعه ساخت. انکار جنایت، همدستی دوباره در آن است.»