در افغانستان، جایی که صدای زنان بارها سرکوب شده و حقوق اساسیشان چون آموزش، کار، آزادی بیان و پوشش از آنان سلب شده، شماری از دختران جوان با دستانی رنگین و ذهنهایی بیدار، بومها و پلتفرمهای دیجیتال را به سلاحی برای روایت درد و مقاومت زنان بدل کردهاند. این دختران هنرمند داستانهایی از زنانی را روایت میکنند که در دل تاریکیها زندگی میکنند، اما تسلیم نشدهاند؛ زنانی که با وجود زخمهای عمیق، هنوز ایستادهاند و به آیندهی روشن امید دارند.
زیبا سیاس، نقاش ۲۰ سالهای است که از دوران کودکی به نقاشی علاقهمند بوده، اما میگوید مسیر حرفهایاش زمانی معنا پیدا کرد که وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان وخیمتر شد. آثار او اکنون بازتابی از مصیبتهای زنان افغان است؛ از ازدواجهای اجباری گرفته تا محدودیتهای تحمیلی در آموزش، کار، رفتوآمد و حتی نوع پوشش.
این دختر جوان که مشغول نقاشی درد همنوعانش است، میگوید: «من از هنر بهعنوان شکلی از اعتراض استفاده میکنم. این تنها راهی است که میتوانم آنچه را که از سر میگذرانیم، بیان کنم و به من امکان میدهد با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنم.»
در یکی از آثار نمادین او، نقشه افغانستان به چشم میخورد که با سیمهای خاردار احاطه شده و زنانی در درون این محوطه اسیر ماندهاند. زیبا این تصویر را نمادی از وضعیت امروزی زنان در افغانستان میداند که توسط طالبان به سکوت واداشته شدهاند. او میافزاید: «ما زنان از بسیاری جهات به هم گره خوردهایم. نه فقط توسط خانوادهها؛ بلکه توسط سیستمی که آزادی ما را محدود کرده است.»
نقاشیهای زیبا تنها بازتاب رنج نیستند؛ بلکه تصویری از مقاومت، زیبایی و امید زنان و دختران افغانستان را نیز ترسیم میکنند. او بیشتر آثارش را از طریق شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارد تا آگاهی جهانی را نسبت به وضعیت زنان افغان افزایش دهد.
همچنین دریا اکبری، نقاش جوان دیگری است که رویکردش به هنر بر پایه توانمندسازی و رهایی زنان شکل گرفته است. او که خود شاهد دشواریهای فراوانی بوده، میگوید: «نقاشیهایم پیامهای متفاوتی دارند؛ از جمله تلاش برای بازتاب وضعیت سخت زنان در افغانستان و در سراسر جهان. در این آثار، سعی میکنم تصویر واقعی از مبارزات و مقاومتهای زنان در برابر چالشهای زندگی ارایه دهم. هنرمند بودن برای من تنها به معنای خلق آثار هنری نیست؛ بلکه به معنای رساندن پیامهایی است که میتوانند در ذهن مردم تأثیرگذار باشند.»
نقاشیهای اکبری مملو از رنگهای پرجنبوجوش، نقشهای جسورانه و تصاویر زنانی در ژستهای پویا و قدرتمند است. یکی از شناختهشدهترین آثار او، دختری دانشجو را در برابر سه مرد (طالب) و روبهروی یک مکتب نشان میدهد؛ تصویری که نمادی از قدرت و اراده برای غلبه بر موانعی است که دختران افغان را از رسیدن به رویاهایشان بازمیدارد.
این نقاش جوان میگوید: «من میخواهم روایت را تغییر دهم. ما فقط رنج نمیکشیم، ما در حال جنگیدن و زنده ماندن هستیم و بیش از آن چیزی هستیم که مردم از ما انتظار دارند.»
این هنرمندان جوان با اشتراک آثار خود در شبکههای اجتماعی ابراز امیدواری میکنند که گفتوگوی تازهای در مورد نقش زنان، ضرورت تغییر و احیای حقوق انسانی در افغانستان آغاز شود؛ گفتوگویی که شاید راهی برای رهایی از محدودیتهای امروز هموار کند.
فعالان حقوق زن نیز تلاش این دختران نقاش را برای بازتاب صدای زنان و دختران افغانستان به جهان، سودمند و باارزش میدانند.
فریده مجید، فعال حقوق زن، به افغانستان آینده، میگوید که استفاده از هنر، بهویژه نقاشی، یکی از تأثیرگذارترین ابزارها برای رساندن صدای خاموش زنان و دختران افغان به گوش جهانیان است. او معتقد است وقتی درها به روی زنان بسته میشود و امکان اعتراض خیابانی، رسانهای و حتی آموزشی از آنها گرفته میشود، هنر میتواند راهی برای بیان درد و امید باشد.
فریده مجید میافزاید: «ممکن است یک تابلو بهتنهایی سیاست طالبان را تغییر ندهد، اما مطمین باشید که هر رنگ و هر خط روی آن، قدمی است برای زنده نگهداشتن صدای زن افغان و یادآوری اینکه ما هنوز هستیم، هنوز مینگاریم و هنوز امید داریم.» او خاطرنشان میسازد دخترانی که با نقاشی وضعیت خود را بازتاب میدهند، نهتنها با سانسور مبارزه میکنند؛ بلکه دنیا را به واکنش وامیدارند.
در افغانستانِ امروز، زن بودن به معنای هر روز بیدارشدن در فضای ممنوعیتها و سکوتهای اجباری است. دخترانی که دیروز با شوروشوق به سوی مکتب میرفتند، امروز پشت درهای بسته و زیر نگاههای نگران مادرانشان ایستادهاند. دختران جوان و نوجوانی که آرزوی داکتر، معلم یا هنرمند شدن را در دل داشتند، اکنون در سکوت خانهها محصور ماندهاند. هر لبخند، هر واژه و حتی هر لباس، ممکن است بهایی سنگین داشته باشد. آزادی به رویایی دستنیافتنی تبدیل شده است؛ رویایی که هر روز بیشازپیش زیر گردوغبار تبعیض و ترس دفن میشود.
اما رنج زنان افغانستان تنها به محرومیت از آموزش و کار خلاصه نمیشود؛ بلکه در حس فراموششدگی نیز ریشه دارد. در اینکه صدایشان شنیده نمیشود و دردشان دیده نمیشود. زنی که روزگاری ستون خانه و جامعه بود، امروز با ترس از تحقیر، تهدید و خشونت زندگی میکند. دخترانی که زمانی آینده را در ذهن خود میساختند، اکنون تنها به زندهماندن فکر میکنند. در این تاریکی سنگین، هنر برای برخی از آنان به پنجرهای بدل شده تا دردهای ناگفته را فریاد بزنند؛ تا جهان بداند، هنوز زنی در افغانستان نفس میکشد، رویا میبیند و با همه تلخیها، ایستاده است.
زیبا و دریا تنها دو چهره از نسلی هستند که با وجود سرکوب، از راههایی خلاقانه برای روایت درد و آرمانهایشان بهره میبرند. نقاشیهای این هنرمندان جوان نهتنها بازتاب تصویر واقعی زمان حال؛ بلکه چشماندازی از آیندهای هستند که در آن هنر میتواند جرقهای برای تغییر باشد.