نویسنده: سخی بیراملی، پژوهشگر حوزه صحت عامه و فعال حقوق بشر

مقدمه:
در دهه‌ های اخیر جهان و در نتیجه آن افغانستان شاهد تغییرات سریع اجتماعی، اقتصادی و محیط‌زیستی بوده است که راه‌حل‌های سنتی رهبری را ناکافی ساخته‌اند. به این دلایل، نوع جدید رهبری باید مبتنی بر همدلی، مدیریت مشارکتی، شفافیت و دارای توانایی حل مسائل پیچیده باشد؛ ویژگی‌هایی که پژوهش‌ها نشان می‌دهند در شیوه‌های «رهبری زنانه» به‌ صورت برجسته‌تری مشاهده می‌شوند (UN Women, ۲۰۱۵).

این نوع رهبری «توسط زنان» توانایی ایجاد شبکه‌های هم‌افزا، اولویت‌بندی رفاه عمومی و پاسخ‌ دهی انعطاف ‌پذیر در برابر بحرانهای کلانِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را دارد (World Bank, ۲۰۱۵).

دلیلِ دیگری که باید بصورت مشخص روی رهبری زنان تمرکز کرد، نه تنها عدالت جنسیتی بلکه اثر بخشی سیاست‌گذاری توسط زنان است. مطالعات متعدد نشان داده‌اند که حضور زنان در رهبری با افزایش سرمایه‌گذاری در خدمات اجتماعی، سلامت و آموزش نیز به همراه بوده و نتایج توسعه‌ای را بهبود می‌بخشد (OECD, ۲۰۱۸). لذا ترویج رهبری زنان هم واجد ارزش اخلاقی است و هم نتیجه‌ محور و سازنده برای جوامع معاصر می‌باشد (Robinson, ۲۰۱۹).

در این مرحله باید یاد آوری گردد که بنابر دلایلی احتمال دارد که منتقدین این نظریه از فراهم نبودن شرایط و نبود بستر فکری در جامعه همچون افغانستان برای قبول یک زن به عنوان رهبر (صدر اعظم، رییس جمهور) حرف بزنند، ولی نباید فراموش که در هیچ جایی از جهان وقتی یک زن میخواست به بالاترین مقام رهبری برسد، در همان زمان شرایط برای اینکار آماده نبود. بناً نیاز است تا کار از جایی آغاز شود و شرایط به تدریج آماده خواهد شد.

نمونه‌های معاصر رهبری زنان در غرب، تجربه‌هایی مانند مدیریت کریسینا فِرَناندز، آنجلا مرکل و جاسیندا آردرن، نشان می‌دهند  که رهبرانِ زن در زمان بحران‌های سیاسی، اجتماعی (همانند بحران مهاجرتی سال ۲۰۱۵ در آلمان)، یا حتی اپیدمی‌های‌ خطرناک همانند بحران همه گیری کرونا در سال‌های ۲۰۱۹ و بیست، می‌توانند با تصمیم‌گیری شفاف و مبتنی بر شواهد اعتماد عمومی را حفظ کنند (Ardern case studies, 2020).

در اروپا، رهبریِ  بلند مدتِ آنجلا مرکل، صدر اعظمی که نزدیک به هفده سال بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا را مدیریت میکرد، به‌عنوان نمونه‌ای از ثبات، توازن و عمل‌گرایی شناخته شده است (Merkel Analyses, ۲۰۱۷).

در شرقِ جهان، نمونه‌هایی مانند شیرین عبادی در ایران (فعال حقوق بشر)، ظهورِ  رهبرِ سیاسی چون بینظیر بوتو در جمهوری اسلامی پاکستان در جنوب آسیا، و همچنین شیخ حسینه (بنگلادیش) و تسای اینگ‌ون (رهبر تایوان) همه نشان می‌دهند/ داده اند که رهبری زنان در محیط‌های فرهنگی متفاوت نیز می‌تواند باعث پیشرفت‌های مهم اجتماعی، نهادی و بنیادی  شود (Hasina, Bhutto, Tsai reports, ۲۰۱۵–۲۰۱۹). این نمونه‌ها بیانگر آن است که هر چند شرایط تاریخی و اجتماعی کشورها در موارد مختلف بسیار متفاوت‌اند، اما سبک‌های رهبری زنانه قابلیت تطبیق و تأثیرگذاری بالایی را حتی در بسترهای متفاوت فکری نیز دارند (Global Gender Leadership Review, ۲۰۱۸).

نمونه‌های رهبری زنان در افغانستان:

افغانستان نیز تاریخچه‌ِ طولانی از زنانِ  پیشگام در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی دارد. از فعالان حقوق زن (که تعداد شان بسیار زیاد است و ذکر نام همه در این یادداشت امکان پذیر نیست) و رهبرانی مانندِ فوزیه کوفی، شکریه بارکزی، عالیه  یلماز‌، فرخ لقا اونچی زاده، صحرا کریمی، قمر رویا ایشچی، شینکی‌ کروخیل، زرقا یفتلی، اوزالا نعمت، راحله صدیقی و سیما سمر گرفته تا مدیران محلی و شهرداران زیادی که در دهه‌های اخیر نقش‌آفرینی های تاثیرگذار برای این سرزمین  کرده‌اند، تجربه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد زنان در شرایط دشوار نیز توانسته‌اند خدمات اجتماعی را بهبود دهند و صدای گروه‌های آسیب‌پذیر را به ساختار تصمیم‌گیری وارد کنند (Samar interviews, 2002; Koofi statements, ۲۰۱۸ ). همچنین در حوزه سلامت و دسترسی به خدمات پزشکی، سازماندهی‌های زنان و «رهبری محلی زنانه» با مدیریت زنان همانند ثریا دلیل، حبیبه سرابی و دیگران نشان داده‌اند که توزیع و مدیریت منابع،  فراهم سازی خدمات صحی، و برنامه‌ریزی خدمات سلامتی می‌تواند مؤثرتر و پاسخگوتر نسبت به «دید مردانه» شود (UNICEF, Afghanistan reports). با این وجود، موانع ساختاری، فرهنگی و امنیتی که زنان افغان با آن مواجه‌اند نیز هنوز بسیار بزرگ اند و نیازمند حمایت‌های دوامدار ملی و بین‌المللی است تا ظرفیت‌های رهبری زنان بیشتر شگوفا گردد (Human Rights Watch, 2020).

نیاز به راهکار جدید: رهبری زنان به‌عنوان راه‌ حل تازه و نتیجه‌ بخش برای افغانستان

راه‌حل‌های جدید نباید تنها تکرار مدل‌های قدیمی باشند؛ آنها باید مبتنی بر درک پیچیده‌گی‌‌ های معاصر و محلی، برابری و مشارکت همه‌ جانبه نیز  باشند. رهبری زنان در افغانستانی که هنوز چنین ابتکاری را تجربه نکرده است، با ترکیب گفتمان عدالت اجتماعی و توانمندی مدیریتی، می‌تواند سیاست‌ها را به سوی اولویت‌های انسانی‌تر و باثبات‌تر سوق دهد: از جمله سرمایه‌گذاری در عرصه های صحت عامه ‌و عمومی، آموزش دختران، حق کار  زنان، ایجاد شبکه‌های محافظت اجتماعی و حتی پاسخ به بحران‌های اقلیمی و مهاجرت (World Bank, ۲۰۱۲; Robinson, ۲۰۱۹).

بر همین اساس، در بستر سنتی افغانستان، رهبری زنان به‌ معنای ایجاد راهکارهایی است که هم ظرفیت جامعه مدنی را تقویت کنند و هم به سیاست‌گذاری‌هایی که بر رفاه عمومی تمرکز دارند، وزن بسیار زیبایی بدهند. این کار نیازمند برنامه‌ریزی بلندمدت، آموزشِ دوامدار جوامع، ایجاد میکانیزمهای محلی و ملی، توسعه توانمندی‌های رهبری زنان جوان و حمایت‌های قانونی و امنیتی است تا زنان بتوانند در سطوح مختلف تصمیم‌گیری حضور مؤثر و ایمن داشته باشند (UN Women, ۲۰۱۵; Human Rights Watch, 2020).

خلاصه و جمع‌ بندی:

در پایان باید گفت که نوع جدیدی از رهبری که بر همدلی، مشارکت، شفافیت و اولویت‌ بخشی به رفاه عمومی تکیه دارد، برای مواجهه با چالش‌های قرن بیست‌ویکم ضروری است. تجربه‌های بین‌المللی و نمونه‌های افغانستان نشان می‌دهند که رهبری زنان نه تنها به‌عنوان یک الزام عدالت‌خواهانه، بلکه به‌عنوان یک راهکار عملی و اثربخش می‌تواند نتایج مثبت و پایداری برای جوامع همچو افغانستان به همراه داشته باشد. قابل ذکر است که این مضوعات، در کنار بحث‌های عدالت خواهی برای زنان، در‌ دو روز گذشته در سومین نشست از سلسله نشستهای «صدای ما را بشنوید» که توسط نهاد «زنان برای افغانستان» و به همکاری وزارت امور خارجه حکومت اسپانیا برگزار شده بود نیز، یکبار دیگر به بحث گرفته شدند. همانگونه که در یکی از گفتمان ها به آن پرداخته شد، احتمالاً دیگر زمان آن رسیده که زنان افغانستان نه تنها «فقط برای زنان» بلکه برای «همه مردم افغانستان» کار کنند. زیرا این کشوری برای رسیدن به یک صلح پایدار، برابری و آزادی، بیشتر از هر زمان دیگری به «رهبران زن» نیاز جدی و مبرم دارد.

برای تحقق این امر باید از آموزه‌های نمونه‌های موجود در کشورهاییکه فرهنگ و عنعنات نسبتاً مشابهی به افغانستان  دارد بهره برد، موانع ساختاری را کاهش داد و راهکارهای آموزشی و نهادی را برای توانمندسازی زنان در رهبری پیگیری کرد (OECD, ۲۰۱۸; UN Women, 2015).

فهرست منابع (شماره‌گذاری شده)

‏            ۱.         UN Women. (۲۰۱۵). Progress of the World’s Women: Transforming economies, realizing rights.

‏            ۲.         World Bank. (۲۰۱۲). Voice and Agency: Empowering women and girls for shared prosperity.

‏            ۳.         Robinson, M. (۲۰۱۹). Climate Justice and Leadership: Linking rights and solutions. (مقاله/کتاب)

‏            ۴.         OECD. (۲۰۱۸). Bridging the Gender Gap: Policies for inclusive growth.

‏            ۵.         Human Rights Watch. (۲۰۲۰). Afghanistan: Women’s rights and barriers to participation.

‏            ۶.         UNICEF. (گزارش افغانستان). دسترسی به خدمات سلامت و آموزش برای کودک و مادر.

            ۷.         مطالعات موردی و مصاحبه‌ها درباره رهبری زنان معاصر: تحلیل‌هایی درباره Angela Merkel, Jacinda Ardern, Sheikh Hasina, Benazir Bhutto و Tsai Ing-wen.