شماری از مکاتب خصوصی دخترانه در افغانستان که زمانی به دلیل تمرکز بر مضامین عصری مانند ساینس، کمپیوتر، ریاضی و زبان‌های خارجی از برتری ویژه‌ای نسبت به مکاتب دولتی برخورد بودند، اکنون به ‌دلیل فشار طالبان با تغییر کامل نصاب آموزشی، به مدرسه‌های دینی مبدل شده‌اند. در این مراکز آموزشی، آموزه‌های دینی جای علوم عصری را گرفته و رویکرد آموزشی نسبت به گذشته کاملاً تغییر کرده است. این تغییر اجباری نه ‌تنها ساختار درسی را دگرگون ساخته؛ بلکه مسیر تحصیلی هزاران دختر را نیز به چالش کشیده است. دخترانی که در آرزوی ساختن آینده‌ی روشن‌تر جذب این مکاتب می‌شدند، حالا با محدودیت‌های جدی روبه‌رو هستند. این دختران با ابراز نگرانی از آینده تحصیلی خود می‌گویند که علاقه‌مند آموزش‌های عصری هستند. مسوولان این مکتب‌های خصوصی اما توضیح می‌دهند که طالبان آن‌ها را وادار ساخته‌اند تا نصاب آموزشی و شیوه تدریس خود را تغییر دهند.

فرشته، دانش‌آموز صنف هشتم در یکی از مکاتب خصوصی دخترانه در کابل است که حالا به مدرسه دینی بدل شده است. او از خاطرات دوره جمهوریت در این مکتب با حسرت یاد می‌کند و می‌گوید: «وقتی تازه به این مکتب آمده بودم، زیاد خوش بودم. مضمون‌های ساینس، کمپیوتر و انگلیسی را بسیار دوست داشتم. ما در صنف‌های قبلی زیاد تمرین‌های علمی می‌کردیم و بعضی معلم‌ها تشویق‌مان می‌کردند که آینده‌تان را بسازید. اما حالا اکثر مضمون‌ها تبدیل به کتاب‌های دینی شده‌اند. مثلاً در هفته چهار ساعت تفسیر می‌خوانیم، سه ساعت فقه، دو ساعت حدیث و عربی، و صرف و نحو هم زیاد شده. کمپیوتر فقط یک ساعت است و حتی در بعضی هفته‌ها درس داده نمی‌شود.»

این احساس تنها مختص فرشته نیست؛ بلکه ده‌ها دانش‌آموز دیگر این مکاتب خصوصی با همین نگرانی مواجه هستند. زهرا، دانش‌آموز صنف دهم، در یکی از مکاتب خصوصی در هرات است. او نیز مانند فرشته از تغییر مسیر آموزشی و کاهش مضامین عصری در مکتب شکایت دارد: «قبل از این، مضمون‌ها متوازن بودند؛ هم درس دینی می‌خواندیم و هم درس عصری. ولی حالا همه‌چیز تغییر کرده. من زبان انگلیسی را زیاد دوست دارم، آرزو داشتم بورسیه بگیرم و خارج بروم. حالا فقط دو ساعت انگلیسی داریم و همان هم تمرین کافی ندارد. بیشتر مضمون‌ها یا به عربی است یا پر از اصطلاحات دینی که به‌سختی آن را می‌فهمیم.»

به دلیل مشکلات امنیتی، نام این مکاتب خصوصی در این گزارش ذکر نشده است. اما تغییر نصاب آموزشی مکاتب خصوصی دخترانه نگرانی خانواده‌ها و آموزگاران را نیز برانگیخته است. بسیاری از خانواده‌ها می‌گویند که بدون مشورت و رضایت آن‌ها، آینده فرزندان‌شان به سویی برده شده که هیچ سنخیتی با آرزوها و برنامه‌های قبلی آن‌ها ندارد.

ظریفه، باشنده کابل، مادری است که دخترش در یکی از این مکاتب خصوصی درس می‌خواند. او می‌گوید که هدفش از فرستادن دخترش به این مکتب، تنها حفظ سواد ابتدایی او می‌باشد: «از ترس این‌که روزی مبادا دخترم خواندن و نوشتن را فراموش کند و بی‌سواد در کنج خانه بنشیند، او را به این مکتب می‌فرستم. فقط می‌خواهم درس‌هایی را که تا حالا خوانده است، از یادش نرود؛ نه این‌که آینده‌اش ساخته شود. ما چاره دیگری نداریم، نمی‌توانیم دختر را به بیرون از کشور بفرستیم، مکاتب دولتی بسته است، این‌جا تنها جایی است که دروازه‌اش به روی دختران باز است.»

برای این مادر، مکتب دیگر جایی برای آموزش‌وپرورش نیست، بلکه سرپناه روانی است؛ جایی که شاید بتواند دخترش را از خطر افسردگی شدید و انزوای اجتماعی نجات دهد.

در نبود سیستم آموزشی فراگیر و پاسخ‌گو، بسیاری خانواده‌ها از سر ناچاری و اضطرار، دختران‌شان را به مراکزی می‌فرستند که بیشتر تمرکزشان بر مضامین دینی است؛ مراکزی که به‌جای آمادگی برای تحصیلات عالی، تنها حفظ و قرائت و تفسیر را آموزش می‌دهند.

مسوولان این مکاتب خصوصی می‌گویند که تصمیم تغییر نصاب آموزشی برای دانش‌آموزان دختر، یک تصمیم اختیاری نبوده، بلکه پاسخی به شرایط تحمیلی است.

فرهاد (نام مستعار)، مدیر یکی از مکاتب خصوصی دخترانه در شهر کابل که اکنون به مدرسه دینی بدل شده، می‌گوید: «ما مجبور بودیم نصاب را مطابق با شرایط جدید تنظیم کنیم. تمرکز ما حالا بیشتر روی تعلیمات دینی است، چون این چیزی است که در وضعیت فعلی اجازه داده شده. ما می‌دانیم که خانواده‌ها خواستار مضامین عصری هم هستند، اما محدودیت‌هایی وجود دارد که خارج از کنترل ما است.» او فعالیت این نهاد آموزشی را برای دختران بازمانده از تحصیل، غنیمت توصیف می‌کند و می‌افزاید: «با وجود همه مشکلات، تلاش ما این است که حداقل دروازه‌ی تعلیم را به‌روی دختران بسته نکنیم. اگر این مکتب هم بسته شود، بسیاری از دختران کاملاً از آموزش محروم می‌مانند.»

مطابق نصاب جدید مکاتب خصوصی دخترانه، دانش‌آموزان دوره لیسه بیشتر مضامین شامل تفسیر قرآن کریم، حدیث، فقه، اصول فقه، عقاید، منطق، نحو، صرف، میراث، سیره‌النبی، اخلاق و آداب اسلامی و بلاغت را می‌خوانند. این مضامین در نصاب آموزشی صنف‌های هفتم تا دوازدهم به ‌صورت گسترده در برنامه‌ی هفتگی گنجانیده شده‌اند. در این میان، مضامین عصری مانند ساینس، ریاضی، کمپیوتر و انگلیسی تنها در حد یک یا دو ساعت در هفته تدریس می‌شوند و در صنف‌های پایین‌تر، حتی محتوای آموزشی این مضامین نیز بسیار ضعیف است.

در صنف‌های بالاتر (هفتم تا دوازدهم)، زبان عربی و متون کلاسیک علوم اسلامی محور اصلی تدریس را تشکیل می‌دهند و حتی در درس زبان عربی، تمرکز بر قرائت و متون دینی است؛ نه بر مکالمه یا کاربرد روزمره. در تمام صنف‌های، مجموع ساعات درسی هفتگی ۳۶ ساعت است، اما بخش بزرگی از این زمان به مضامین دینی اختصاص یافته است. به‌طور نمونه، در صنف دوازدهم تنها یک ساعت به ساینس و یک ساعت به ریاضی اختصاص دارد، در حالی‌ که مضامینی چون فقه، حدیث، اصول فقه، نحو، میراث، بلاغت و تفسیر، بیش از بیست ساعت هفته را دربر می‌گیرند.

در صنف‌های ابتدایی (اول تا ششم)، تمرکز اصلی بر قرائت قرآن‌کریم، حفظ سوره‌ها، تعلیم‌وتربیه دینی و خط مشق است که شاگردان از همان ابتدا به ‌سوی آموزش‌های دینی سوق داده می‌شوند.

در دوران جمهوریت، مکاتب خصوصی به ‌عنوان مراکز آموزشی امیدبخش برای دختران شناخته می‌شدند. اما حالا خبری از لابراتوار، صنف کمپیوتر یا کورس‌های تقویتی زبان در این مراکز نیست. دانش‌آموزان دختر با آرزوهای ناتمام، پشت میزهای درسی نشسته‌اند و نمی‌دانند آینده‌شان به کجا خواهد انجامید.

طالبان در نزدیک به چهار سال گذشته مکاتب متوسطه، لیسه‌های دخترانه و دانشگاه‌ها را به روی دختران بسته‌اند. به باور آن‌ها آموزش مدرن و رفتن دختران به مکتب و دانشگاه خلاف آموزه‌های دینی است؛ درحالی که عالمان دین در کشورهای دیگر به ویژه سازمان همکاری‌های اسلامی ادعای طالبان مبنی بر حرام بودن آموزش دختران در مکاتب و دانشگاه‌ها را خلاف اصول دین خوانده و از این گروه خواسته‌اند در این باره تجدید نظر کنند. همچنان آگاهان مسایل سیاسی به این باورند که طالبان آموزش دختران و کار زنان را به عنوان ابزار فشار بر جامعه جهانی استفاده می‌کنند تا حکومت این گروه را به رسمیت بشناسند.

تبدیل شدن مکاتب خصوصی به مدرسه‌های دینی با چنین نصاب سنگین مذهبی، پرسش‌های زیادی را در مورد آینده آموزش‌وپرورش در افغانستان برانگیخته است. توازن میان آموزش دینی و عصری، همواره یک نیاز حیاتی برای تربیه نسل آینده بوده است. حذف یکی به سود دیگری، می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری بر سرنوشت نسل‌های آینده بگذارد.