در میان هزاران جوانی که سقوط افغانستان مسیر زندگی‌شان را دگرگون کرد، داستان ذکی وطندوست روایت زنده از امید، رنج، فرار و دوباره برخاستن است. او جوانی از ولسوالی جاغوری ولایت غزنی با دست‌های پُر از برنامه و قلب پُر از آرزو، ناگهان با واقعیتی مواجه شد که همه نقشه‌هایش را در هم شکست. اما آن چه این روایت را برجسته می‌کند، نه فقط مسیر پرخطر خروج و تبعید؛ بلکه توان دوباره ایستادن و بازسازی رویاها در غربت است.

من ذکی وطندوست هستم، ۲۴ ساله، زاده‌ی ولسوالی جاغوری ولایت غزنی. پیش از سقوط افغانستان، در دانشگاه پولی‌تخنیک کابل درس می‌خواندم. سال ۲۰۱۸، وقتی در مرکز آموزشی «موعود» درس می‌خواندم، شاهد حمله‌ی انتحاری بودم و تعدادی از دوستانم را از دست دادم. آن حادثه مرا واداشت همراه دیگر بازماندگان، انجمنی به نام «راه‌پویان دانایی» ایجاد کنیم. در کنار تحصیل، مسوولیت این انجمن را نیز بر عهده داشتم.

زندگی‌ام در آن سال‌ها پُر از حرکت و امید بود؛ از نظر علمی در مسیر رشد، از نظر اجتماعی در حال پیشرفت، از نظر مالی تازه یک کسب‌وکار کوچکی را شروع کرده بودم و از نظر ورزشی در فیتنس و شنا تمرین می‌کردم. همیشه آرزو داشتم افغانستان جایی باشد که در آن تعصب نباشد، عدالت اجتماعی و شایسته‌سالاری حکم‌فرما باشد تا من و هزاران جوان دیگری بتوانیم با آرامش برای وطن خدمت کنیم. خانواده‌ام از نظر اقتصادی متوسط و از نظر اجتماعی محترم بودند.

۱۵ اگست ۲۰۲۱، روز سقوط کابل، در دانشگاه بودم. قرار بود یک برنامه‌ی اجتماعی برگزار کنیم که بخش زیادی از مسوولیت آن با من و همکارم، خانم انجنیر یاوری، بود. همان صبح، او تماس گرفت و گفت نمی‌تواند بیاید؛ پدرش هشدار داده بود که طالبان امروز وارد کابل می‌شوند. برایم غیرقابل باور بود، اما خیلی زود فهمیدم واقعیت دارد. با محصلان و مهمانان تماس گرفتیم و برنامه را لغو کردیم.

بعد از سقوط، دو ماه در افغانستان ماندم، اما به دلیل تهدیدها ناچار شدم وطن را ترک کنم. چند هفته‌ی اول، حس نابودی داشتم. تمام زحمات و آرزوهایم زیر سلطه‌ی طالبان ناممکن شده بود. تصمیم گرفتم مسیر قاچاق را انتخاب کنم. ابتدا به ایران، سپس ترکیه، ایتالیا و در نهایت فرانسه آمدم. این مسیر پُر از خطر بود و بارها مرگ را از نزدیک لمس کردم.

زیر حاکمیت طالبان، هر لحظه امکان حادثه‌ای ناگوار وجود داشت، به ویژه برای من که هزاره هستم. امروز هم می‌بینم که چگونه کوچ اجباری می‌دهند، دختران را بی‌دلیل بازداشت می‌کنند و زنان را به زندان خانگی کشانده‌اند. در سه سال و چند ماه گذشته که در فرانسه هستم، دوباره به سوی رویاهایم حرکت کرده‌ام در مورد ورزش، شنا را به ‌صورت حرفه‌ای ادامه دادم، دیپلوم ملی امنیت و نجات در آب فرانسه (BNSSA) را گرفتم و وارد فدراسیون ملی شنای فرانسه در بخش آب‌های آزاد شدم. اکنون برای رقابت‌های پیش‌رو آماده می‌شوم.

در مورد تحصیلاتم بگویم که پس از آموزش زبان فرانسوی، وارد دانشگاه علوم سیاسی پاریس شدم و در رشته‌ی علوم اجتماعی و انسانی درس می‌خوانم. در مورد اجتماع انجمن «راه‌پویان دانایی» را با نام جدید «راه‌پویان» و اعضای تازه دوباره تأسیس کردم و تاکنون به ‌طور جمعی ۱۹ مدال کسب کرده‌ایم. باور دارم که طالبان وطن ما را گرفته‌اند، اما نباید اجازه دهیم اندیشه، هویت، فرهنگ و ارزش‌های ما را بگیرند.

اکنون در پاریس هستم. شرایط رضایت‌بخش است، اما همیشه نگران خانواده، مردم و به ‌ویژه زنان افغانستان هستم. هر روز می‌بینم دخترانی که زمانی شاگرد اول مکتب بودند، چگونه بی‌هیچ آزادی سرکوب می‌شوند. خوشبختانه از نظر اسناد و اقامت مشکلی ندارم و با جامعه‌ی میزبان رابطه‌ی خوبی دارم.

من به آینده امیدوارم؛ زیرا می‌دانم ظلم طالبان همیشگی نیست. آینده به دست مردم افغانستان است، به ویژه جوانانی که در داخل و خارج کشورند. مسوولیت جوانان خارج سنگین‌تر است. باید توانایی‌های خود را بالا ببرند تا بر جامعه‌ی دیاسپورا و بر سرنوشت افغانستان تأثیر بگذارند. انتظارم از خودم این است که با افزایش توانایی‌هایم، روزی بتوانم تأثیر مثبتی بر کشورم بگذارم.

پیامم به مردمم این است که شما واقعیت افغانستان هستید؛ نه طالبان. ارزش‌ها و داشته‌های‌تان را حفظ و تقویت کنید، به ‌ویژه آن‌هایی که در بیرون از کشور زندگی می‌کنند و هیچ محدودیتی ندارند.

ذکی وطندوست نمونه‌ای از هزاران جوان افغان است که زندگی‌شان با سقوط جمهوریت از مسیر عادی خارج شد. او در برهه‌ای وارد تبعید شد که بسیاری از هم‌نسلانش یا در ترس و ناامیدی ماندند یا توان عبور از مرزها را نداشتند. مسیر ایران، ترکیه، ایتالیا تا فرانسه، تنها یک جغرافیای عبوری نیست؛ بلکه نشان‌دهنده‌ی اراده‌ای است که حتی در سخت‌ترین شرایط، از آرزوهایش دست نمی‌کشد.

این روایت، علاوه بر بیان تجربه‌ی شخصی، یادآور مسوولیت بزرگ نسل جوان افغان در خارج از کشور است؛ پاسداری از فرهنگ و ارزش‌های ملی و آماده‌شدن برای روزی که افغانستان دوباره به مردمش بازگردد.